معرفی کتاب| "آن مرد با باران آمد"
شنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۵۸
نوید شاهد _ این کتاب به داستان زندگی پرماجرای خانوادهای از طبقه متوسط در کوران نهضت اسلامی مردم ایران در مقطع زمانی هفدهم شهریور تا بیستو ششم دیماه 1357 اختصاص دارد و سایت نوید شاهد تهران بزرگ در ادامه به معرفی این کتاب میپردازد.
به گزارش خبرنگار نوید شاهد تهران بزرگ، رمان «آن مرد با باران میآید» "اثر وجیهه سامانی" در سال 1391 در جشنواره داستان انقلاب حوزه هنری برگزیده و توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد.
چاپهای بعدی این کتاب توسط انتشارات "کتابستان معرفت" صورت گرفتهاست، این کتاب در سال 1397 در جشنواره شهید اندرزگو (روایت انقلاب) نیز مورد تقدیر قرار گرفت.
موضوع این کتاب به داستان زندگی پرماجرای خانوادهای از طبقه متوسط در کوران نهضت اسلامی مردم ایران در مقطع زمانی هفدهم شهریور تا بیستو ششم دیماه 1357 اختصاص دارد.
شخصیتپردازی قوی، قلم روان، توجه به روحیات و خصوصیات رفتاری شخصیتهای رمان و مستند بودن حوادث، توجه به موضوع انقلاب اسلامی خصوصا برای گروه سنی نوجوان، ازجمله عوامل جذابیت این کتاب است.
رمان «آن مرد با باران میآید» مورد مطالعه و عنایت رهبر انقلاب آیت الله خامنهای، که همواره بر خلق و انتشار آثار ارزشمند در حوزههای گوناگون معارف دینی، انقلاب اسلامی و دفاع مقدّس تأکید داشتهاند، قرار گرفته و موجب افتخار وجیهه سامانی و استمرار تلاش وی در خلق آثاری از این قبیل خواهد بود.
محور اصلی رمان
محور اصلی رمان، تظاهرات و وقایع ماههای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی است، راوی و شخصیت اصلی این داستان بهزاد نوجوانی سیزدهساله است.
پدر بهزاد میوهفروشی محافظهکار است که صیانت از خانوادهاش را در دور نگاهداشتن آنها از وقایع اجتماعی و انقلابی میداند، بهزاد نیز به دلیل ترسی که از پدرش در دل دارد، از اوضاع و احوال تحولات اجتماعی و انقلابی پیرامون خود بیگانه مانده و تقریبا از همهچیز بیخبر است.
در قسمتی از کتاب آمده است:
فریاد جمعیت بلندتر از قبل در تمام صحن خیابان میپیچد: "شاه فراری شده، سوار گاری شده" سعید به طرفم برمیگردد و در حالی که در چشمانش برق شادی میدرخشد، چیزهایی میگوید.
صدایش در میان همهمه جمعیت گم میشود، فقط چند کلمهای از حرفهایش را پراکنده میشنوم: "بهروز... زندان... آزادی..."
بوی باران میآید، صورتم را که به طرف آسمان میگیرم، چند کبوتر از وسط کاجهای وسط میدان پر میکشند و در دل آسمان ابری بالا میروند.
چشمانم را می بندم، یک قطره باران می چکد روی پیشانیام، یکی هم روی گونه ام، چشمانم را که باز میکنم، از پشت پرده تار و لغزان اشک، میبینم که به جای مجسمه شاه وسط میدان که حالا تکه تکه روی زمین افتاده، پرچم سبز الله اکبری بالا رفته است.
این کتاب در 220 صفحه و با جلد رقعی (شومیز) در نوبت چاپ دوم و تیراژ ۱۲۰۰ نسخه با بهاء ۱۲۵۰۰ تومان عرضه بازار کتاب شد.
انتهای پیام/
نظر شما